Monday, June 21, 2010

روزگار غريبي ست نازنين

در اين بن بست ...

دهانت را مي بويند

مبادا كه گفته باشي « دوستت می دارم »

دلت را مي بويند

روزگار غريبي ست نازنين !

و عشق را

كنار تيرك راهبند

تازيانه مي زنند !

عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد .

در اين بُن بست كج و پيچ و سرما

آتش را

به سوختبار سرود و شعر

فروزان مي دارند .

به انديشيدن

خطر مكن .

روزگار غريبي ست نازنين !

آن كه بر در مي كوبد شباهنگام

به كشتن چراغ آمده است .

نور را در پستوي خانه نهان بايد كرد .

آنك قصّابانند

بر گذرگاه ها

مستقر ،

با كنده و ساطوري خونالود

روزگار غريبي ست نازنين !

و تبسم را بر لب ها جراحي مي كنند

و ترانه را

بر دهان .

شوق را در پستوي خانه نهان بايد كرد .

كباب قناري

بر آتش سوسن و ياس

روزگار غريبي ست ، نازنين !

ابليس پيروز مست

سور عزاي ما را بر سفره نشسته است .

خدا را در پستوي خانه نهان بايد كرد .

احمد شاملو - 31/4/58

No comments: